صهیونیسم، ضدصهیونیسم و نقش راهبردهای روانی مواجهه
تحلیلی روانشناختی با بررسی استدلال هوش مصنوعی نسبت به روانپریشی صهیونیسم

در حالیکه نسلکشی فعال علیه فلسطینیان در غزه و مجازات وتحریم معترضان ادامه دارد، چالشهای روانشناختی مرتبط با این فاجعه نیز بیوقفه درحال پیشرفت است. با این وجود، تنها نظم مبتنی بر قوانین بینالمللی (با تمام پیامدهای سیاسی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی آن) نیست که ضعیف میشود. وقتی هرگونه تظاهر به یک نظام اخلاقی مخدوش شود، پایههای روانشناختی انسان که به آن تکیه دارد هم به خطر میافتد.
ویلیام باتلر ییتس، شاعر ایرلندی، چند بیت معروف نوشت: “چیزها از هم میگسلند؛ کانون دوام نمیآورد؛ آشوب محض بر جهان رها شده.” امروز، بیش از یک قرن بعد، “کانون” به راست افراطی تبدیل شده است. توجیههای استعمارگرایانهی اشغالگری با شدت بازگشتهاند، و حمایت بیچونوچرا از قاعدهی “قدرت مساوی حق است” از سوی دولتهای غربی که هنوز ادعای دموکراسی دارند، به امری بدیهی بدل شده است.
در برابر این واژگونی نه تنها در عمل، بلکه در خود مفهوم حقوق بشر، چگونه میتوان تعادل روانی مورد نیاز برای سلامت روان را حفظ کرد؟ اساساً سلامت روان چگونه باید تعریف شود زمانی که فاجعههای اخلاقی و انسانی یکی پس از دیگری در حال وقوعاند، بهگونهای که “سلامتی” خود به امتیاز بدل شده و جانهای بیشماری با قصد و آگاهی نابود میشوند؟
سازوکارهای دفاعی روان
مشاوران تروما به طور ویژه اشاره میکنند که: بخشهای زیادی در زندگی فردی و سازمانی ما وجود دارد که ترجیح میدهیم از آن آگاه نباشیم، و روشهایی مییابیم تا اطلاعات را از آگاهی دور نگه داریم. کارکرد اصلی سازوکارهای دفاعی (چه در سطح فردی و چه جمعی) ایجاد توهم امنیت و قطعیت است تا از هجوم اضطراب، وحشت و ناتوانی محافظت شویم. بهبیان دیگر، ذهن انسان و ساختارهای اجتماعی همیشه دو سطح دارند، سطح خودآگاه و ناخودآگاه. این دو اغلب در تعارض با یکدیگر قرار دارند.
رواندرمانگر جوزف برگو اشاره میکند که تمام سازوکارهای دفاعی در سطح ناخودآگاه رخ میدهند؛ یعنی اگر فرد آگاه باشد که دارد از آنها استفاده میکند، کاراییشان از بین میرود! او همچنین خاطرنشان میکند که بسیاری از کتابهای خودیاری اصلاً نامی از ناخودآگاه نمیبرند و عمدتاً رویکردهای روانشناسی مثبتگرا هستند.
در فرهنگ غربی که آگاهی، عقلگرایی (با مصداق مشهور “میاندیشم، پس هستم” دکارت) و فردگرایی ارزشهای محوری محسوب میشوند، پذیرفتن این واقعیت که “خودآگاهی فقط نوک کوه یخ است” دشوار است. در حالی که سازوکارهای دفاعیای که افراد به کار میبرند، در سطح اجتماعی نیز بهوضوح قابل مشاهده هستند.
اما این راهبردهای دفاعی روانی که تعادل ما را حفظ میکنند کداماند؟ چگونه در شرایط کنونی که نقض حقوق بشر به امری رایج و حتی عادی تبدیل شده است، عمل میکنند؟
از سازوکارهای دفاعی رایج میتوان به انکار، واپسزنی، آرمانیسازی، فرافکنی، جابجایی (منتقلکردن احساسات ناخوشایند به جای دیگر)، دوپارهسازی (دیدن اشیا و افراد به صورت قطبی و مطلق مثل خوب/بد) و قربانیسازی اشاره کرد. راهبردهای کمتر شناختهشده شامل درونفکنی (درونیکردن ویژگیهای دیگری/دیگران) و همانندسازی با متجاوز (باور اینکه “طرف مقابل حقش بود”) هستند.
- مکانیزمهای دفاعی رفتارهایی هستند که افراد برای محافظت از خود در برابر افکار، احساسات یا تجربیات دردناک یا تهدیدآمیز استفاده میکنند.
در شرایط کنونیِ نسلکشی و سرکوب مخالفان آن، روشن است که بسیاری از این سازوکارها بهشدت فعال شدهاند. زمانی که فشارهای همنوایی (Conformism) به میدان میآید و منجر به “سرایت هیجانی” و تفکر گروهی میشود؛ جنبههای خطرناک این راهبردها در کنار کارکرد حفاظتیشان بهوضوح نمایان میشود.
وقتی درک کنیم که این دفاعها ما را از تهدیدهای روانی محافظت میکنند و نهفقط بهصورت فردی بلکه جمعی عمل میکنند، به واقعیت تکاندهندهای میرسیم: “جنون” نیز میتواند جمعی باشد، جنون ناشی از موقعیت. گاهی اوقات “جنون” شاید تنها راهِ فرار باشد: نشانهای از بحران روانی و همزمان راهی برای رهایی… مخصوصاً زمانی که امکان هرگونه زیستِ معنادار، با نابودی عمدی انسانها از بین میرود. [توضیح مترجم: گاهی شرایط بیرونی آنقدر غیرمنطقی، وحشیانه یا فاجعهبار است که واکنش روانی افراد به آن، هرچند بهظاهر غیرعادی یا دیوانهوار به نظر برسد اما درواقع نتیجهی طبیعی آن شرایط است، نه اختلال درونی شخص. شاید گاهی “جنون” تنها راه بقا در جهانی باشد که خودش از اساس دیوانه شده است؛ جهانی که با کشتار مردم بیگناه به حیات ادامه میدهد.]
در همین راستا، جالب است بدانیم که بعضی حالات روانی که معمولا اختلال تلقی میشوند، در شرایط بحرانی، میتوانند حافظ سلامت روان باشند؛ مثل زندانیای که توهم دیدارهای مکرر با دوستانش در مواجهه با شکنجه، به او در حفظ سلامت روانش کمک کرد.
بیشتر بخوانید: اشغالگری روانی: بهکارگیری مطالعات روانشناختی در جهت اشغال فلسطین
آیا صهیونیسم نوعی روانپریشی است؟
اما از سوی دیگر در جایگاه عاملان خشونت، راهبردهای روانی چگونه عمل میکنند؟ چگونه کسی میتواند خشونت و تجاوز را توجیه و تداوم ببخشد؟ هوش مصنوعی ChatGPT در پاسخ به زنی که پرسیده بود: “آیا صهیونیسم نوعی روانپریشی است؟” جواب جالبی داده بود. این پرسش در پادکست طنز Bad Hasbara با اجرای مت لیب و دانیل ماته (هر دو یهودی) مطرح شد.
پاسخ اولیهی ربات چنین بود: اگر منظورتان این است که آیا صهیونیسم مانند روانپریشی عمل میکند، بستگی به چارچوب تحلیلی شما دارد. روانپریشی به معنای گسست از واقعیت است، و برخی معتقدند که ایدئولوژی صهیونیستی شامل نوعی توهم ایدئولوژیک است. مثل انکار وجود فلسطینیان، بازنویسی تاریخ، یا باور به قربانیبودن ابدی در حالی که بر دیگران سلطه اعمال میکند. با این حال، برخی دیگر صهیونیسم را واکنشی منطقی (هرچند عمیقاً ناقص) به آزار تاریخی یهودیان میدانند. مایلید یک نقد روانکاوانه از صهیونیسم را بررسی کنیم؟
- تروما و اجبار به تکرار (تکرارِ تروماهای حلنشده)
- فرافکنی و ترس برونفکنیشده (نسبتدادن به فلسطینیان)
- پارانویا و خیالپردازی آزارگرانه
- خودشیفتگی و هویت ملی
- انکار و حذف ذهنیت فلسطینی (جایی که «انکار»، آگاهی و ناآگاهی را همزمان دربرمیگیرد)
- برتریطلبی بهمثابه دفاع در برابر احساس گناه
همچنین، الگویی موسوم به DARVO نیز در این زمینه مطرح شد:
- Deny (انکار)
- Accuse (اتهامزنی)
- Reverse Victim and Offender (وارونهنمایی قربانی و متجاوز) – الگویی که اغلب در رفتار عاملان سوءاستفاده مشاهده میشود.

نتیجهگیری ChatGPT این بود: صهیونیسم را نمیتوان بهمعنای بالینی روانپریش دانست، اما میتوان آن را ساختاری سایکوپولیتیک (روانسیاسی) فهم کرد که از تروماهای تاریخیِ حلنشده، اضطراب آزارگری، و سازوکارهای دفاعی چون فرافکنی، انکار و برتریطلبی تغذیه میکند. تناقضاتش شامل تلاش برای امنیت در حالی که ناامنی تولید میکند و ادعای پاکی اخلاقی در حالی که جنایت میآفریند، نشانگر ساختاری از گسست روانی است که برای بقا نیازمند خشونت مداوم است.
در واکنش به این پاسخ، دانیل ماته (پسر رواندرمانگر تروما و بازماندهی هولوکاست، دکتر گابور ماته) گفت که اگر تحلیل بهتری از صهیونیسم بهمثابهی یک ساختار روانیسیاسی وجود دارد، مایل است آن را بشنود. “این تحلیل تراژدی انسانی آن را در سطح روان جمعی بهخوبی درک میکند. صهیونیسم را استثنا نمیسازد و آن را بهعنوان توطئهای یهودی ترسیم نمیکند؛ بلکه به احساسات زیرین این ساختار میپردازد، احساسی که محرک این نسلکشی است.”
هاسبارا و سازوکار دفاعی
واژهی عبری هاسبارا (Hasbara)، واژهای بدون معادل دقیق در انگلیسی به معنای “توضیحدادن” است. جستوجوی ساده در گوگل نشان میدهد که این واژه به “راهبردی ارتباطی برای توجیه اقدامات موجه و غیر موجه” اشاره دارد. بهعبارت دیگر، هاسبارا را میتوان هم به عنوان یک ابزار تبلیغاتی و هم به عنوان یک “تشکیل واکنشی” (reaction formation) در معنای روانکاوانهی دفاعی آن در نظر گرفت. نوعی واکنش دفاعی که فرد در برابر احساسات ناخوشایند، رفتاری متضاد اتخاذ میکند. (مثلا ابراز محبت در برابر نفرت سرکوبشده)
تأثیرات میاننسلیِ تروماهای حلنشده که در زمینهی نسلکشی کنونی هنوز حتی آغاز نشدهاند، بسیار عمیق خواهند بود. متخصصان تروما میپرسند: چه بار سنگینی بر شانههای نسلهای بعدی مانده است؟ کدام نبردهای ناتمام، توسط جنگجویان گذشته، به ما و نسلهای بعد منتقل شدهاند؟
نام کتاب اخیر عمر العقاد، نویسنده، روزنامهنگار مصری-کانادایی، الهامبخش و پیشگویانه است: “روزی خواهد رسید که همه همیشه مخالف این بودهاند.” [توضیح مترجم: عنوان این کتاب به کنایه میگوید: روزی همه خواهند گفت که همیشه با این فاجعه مخالف بودهاند. این یک نقد تلخ به ریاکاری تاریخی و وارونگی اخلاقی است؛ یعنی سکوتکنندگان امروز، در آینده ژست مخالفت خواهند گرفت.]
در این بازهی مهیبِ “میانهنگام”، همهی راهبردهای روانی مواجهه (فردی و جمعی) همچنان با تمام نیرو در حال عملاند؛ راهبردهایی که گاهی ما را حفظ میکنند، و گاهی ما را از دیدن واقعیت، بازمیدارند.
درباره نویسنده: پم استورپولوس، با مدرک دکترای روانشناسی، مشاور و پژوهشگری است که بهطور خاص به سیاست و سلامت روان علاقهمند است. او که پیشتر بورسیهی فولبرایت شده بود، از جایگاه رسمی دانشگاهی خود کنارهگیری کرد تا به مطالعه رواندرمانی بپردازد. استورپولوس یکی از نویسندگان دستورالعملهای ملی و بینالمللی تأییدشده برای درمان تروماهای پیچیده نیز است. او سابقهی تدریس در دانشگاه مککواری و دانشگاه نیوانگلند را دارد و مدیر برنامهی سابق در مؤسسهی یانسن نیومن بوده است. از جمله آثار او، میتوان به کتاب “زیستن در لیبرالیسم: سیاست افسردگی در دموکراسیهای غربی” اشاره کرد. همچنین، او نویسندهی گزارشهای پژوهشی، تحلیلهای سیاسی و ناظر بالینی در یک مرکز خصوصی است.
بیشتر بخوانید: خویشتن از هم گسیخته: صهیونیسم و پارادوکس هویتی