روانشناسی اسرائيل

اشغالگری روانی: به‌کارگیری مطالعات روان‌شناختی در جهت اشغال فلسطین

یادداشتی درباره اهمیت روان‌شناسی در جنگ

وقتی غربی‌ها (به نمایندگی از دو قدرت استعماری یعنی فرانسه و بریتانیا) تصمیم گرفتند که امپراتوری عثمانی را به ارث ببرند، از طریق بیانیه بریتانیایی بالفور و توافقنامه سایکس-پیکو (دیپلمات‌های آن دو کشور) ملت عربی را به کشورهایی کوچک، ضعیف و پراکنده تقسیم کردند. این اتفاق برای آماده‌سازی بنیان نهادن رژیم صهیونیستی به عنوان عامل مخرب تمدنی در دل ملت عربی بود. آنها صرفا به اسکان صهیونیست‌ها در سرزمین فلسطین و سکونت اجباری آنها، کوچاندن جمعیت بومی به خارج از فلسطین و آواره کردن باقی افراد به مناطقی دیگر در فلسطین به جای مناطق، شهرها و روستاهای اصلی خودشان بسنده نکردند.

غرب فقط به این اکتفا نکرد، بلکه از رژیم حمایت کرد و او را با نیرنگ‌ها، شایعات و دروغ‌ها پوشش داد تا کل جهان از جمله عرب‌ها را با این ادعا که رژیم، حق تاریخی بر سرزمین فلسطین دارد، گمراه کند. این رژیمِ تحریف‌شده، خود را با ظاهر دین یهود و تاریخ یهودیان در شبه‌جزیره عربستان و کشورهای عربی قرار داد تا به حضور خود در فلسطین و اشغال آن مشروعیتی جعلی ببخشد.

از بالفور بیشتر بخوانید: درباره پاشیدن «بذرهای توطئه»

روش استفاده از روان‌شناسی در اشغالگری

رژیم صهیونیستی، عرب‌ها، دین اسلام، زبان عربی و شخصیت عربی را به خوبی مطالعه کرد تا بتواند با پدیده تایید اجتماعی در آگاهی ملت عربی نفوذ کند. [تایید اجتماعی یک پدیده روانی و اجتماعی است که در آن افراد از اعمال دیگران در انتخاب نحوه‌ی رفتار در یک موقعیت خاص کپی می‌کنند.] پس از همه این‌ها، خود را به عنوان نیرویی شکست‌ناپذیر تبلیغ کرد.

صهیونیست‌ها اولین کسانی نبودند که از روانشناسی در جنگ‌های خود استفاده کردند. آلمانی‌ها در دوران نازی، زمانی که بزرگترین مرکز تحقیقات و مطالعات عمیق روانشناسی را تأسیس کردند، جلوتر از آنها بودند. نازی‌ها مطالعه روان مردم در سراسر جهان را به این مرکز سپردند تا نفوذ به آنها را از طریق نقاط ضعف درونی‌شان تسهیل کرده و از نقاط قوت درونی‌شان اجتناب کنند. به همین دلیل است که مکتب جنگ روانی آلمان، که توسط یوزف گوبلز تأسیس شد، خود را متمایز کرد. این مکتب در زمان خود جهان را وحشت‌زده کرد. لفاظی‌های آن باعث شد که مردم و ارتش‌ها قبل از پیش‌روی ارتش و شروع درگیری در خط مقدم، از هم بپاشند.

کاریکاتور صهیونیسم و نازی

روان‌شناسی و طوفان الاقصی

امروز طوفان الاقصی اهمیت روان‌شناسی در جنگ‌ها را برای ما آشکار کرد. همانطور که شکنندگی شخصیت صهیونیستی را نیز در میدان نبرد هنگام مواجهه با شجاعت و قدرت ایمان برای ما مشخص کرد. بنابراین، ما امروز به شدت نیاز داریم تا به روان‌شناسی رجوع کنیم؛ به ویژه روان‌شناسی صهیونیستی که بدون شک شاخه جدیدی از روان‌شناسی است و از دل طوفان الاقصی بیرون آمده است. طوفان الاقصی ضرورت مطالعه دقیق و جزئی شخصیت صهیونیستی و ضرورت جداسازی آن از شخصیت یهودی را روشن کرد. شخصیتی یهودی که صهیونیسم در پشتش پنهان شده تا افکار عمومی جهانی و عربی را گمراه کند و از طریق آن با بهانه حق تاریخی به جغرافیای سرزمین عربی نفوذ کند. همچنین لازم است که رژیم صهیونیستی را به عنوان یک دولت یا موجودیت سیاسی که تابع قوانین بین‌المللی یا قوانین روابط بین‌الملل است، نپذیریم. رژیم صهیونیستی پروژه یک انجمن بزرگ غربی برای تسلط بر جهان است. این پروژه بر اساس سیطره و چیرگی بر ملت عربی برپا شده است.

شخصیت صهیونیستی توسط اندیشمند متوفی، دکتر عبدالوهاب المسیری صورت‌بندی و تحلیل شد. بسیاری از ما به جای تدریس تلاش‌ این متفکر بزرگ به عنوان منبع مهمی از دانش برای ملت و نقشه راهی برای امت و نسل‌های بعدی آن، کتاب “دائره‌المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم” نوشته این متفکر فقید را صرفاً یک کتاب گذرا و یک پژوهش مانند هر پژوهش دیگری می‌دانستیم.

آنچه امروز رژیم صهیونیستی و حامیانش را نگران می‌کند، جنگ روانی عمیقی است که توسط گروه‌های مقاومت در غزه و لبنان علیهشان به راه افتاده و پیش از رویارویی‌های نظامی در میدان، بذر شکست و تحقیر را در درون آنها کاشته است.

پیش از پایان…. اکنون بیش‌ترین چیزی که رژیم صهیونیستی و حامیانش را بی‌خواب می‌کند، گسترش گروه‌های مقاومت در جغرافیاهای دیگر و انتشار دوباره‌ی فرهنگ جهاد در میان مردم این ملت است.

این یادداشت ترجمه‌ای از  “روان‌شناسی صهیونیسم” به قلم علی بن مسعود المعشنی، نویسنده و تحلیل‌گر سیاسی عمانی بود که در تاریخ ۴ مارس ۲۰۲۴ منتشر شده است.

 

بخوانید: خویشتن از هم گسیخته، صهیونیسم و پارادوکس هویتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا