روانشناسی اسرائيل

خویشتن از هم گسیخته: صهیونیسم و پارادوکس هویتی

تحلیل روانشناس ارتش اسرائیل از صهیونیست‌ها

جامعه اسرائیل، از شروع اشغالگری تا امروز، با تناقضات عمیق هویتی و روانی دست به گریبان بوده است. روانشناسی به نام دن بارآن، مفهوم “خویشتن از هم گسیخته” را به جامعه صهیونیستی نسبت داد. او در نقدی با عنوان “روانکاوی صهیونیسم” روی دو کتاب از ژاکلین رز و میرا ساچاروف، تلاش می‌کند تا این بحران را از منظر روانکاوی اجتماعی توضیح دهد.

دن بارآن در ارتش اسرائیل (IDF) به عنوان روانشناس خدمت می‌کرد. او بعد از بررسی سربازهایی که در انتفاضه اول، فلسطینیان را سرکوب می‌کردند؛ تحلیلی را از رفتار آنها، برای هشدار از رفتارهای سرکوبگرانه و تاثیرش بر روی خود سربازان به فرماندهان ارتش ارائه داد و به خاطر این گزارش اخراج شد. او در این‌باره می‌گوید: قصد ما محافظت کردن از ارتش در برابر خودش و مافوق‌های سیاسی‌اش بود. این لحظه‌ای از زندگی‌ام بود که از درک ساده‌لوحانه‌‌ام از جامعه اسرائیل خارج شدم.

دن بارآن
دن بارآن، روان‌شناس سابق ارتش رژیم صهیونیستی که اخراج شد.

 

خویشتن از هم گسیخته: هویتی دوپاره 

بارآن، با الهام از مفاهیم روانکاوی، معتقد است جامعه اسرائیل از یک هویت دوپاره رنج می‌برد. خود واقعی (که ترس‌ها و آسیب‌های تاریخی است)، در مقابل خود جعلی (که تصویر قدرت‌مند و یکپارچه تبلیغ شده است) قرار می‌گیرد. این گسست ناشی از سرکوب تناقضات درونی، ترس از “دیگری” (فلسطینیان) و نیاز به حفظ ایدئولوژی صهیونیستی است.

 

بخوانید: قضاوت ما و مسئله هویت فلسطین

صهیونیسم و سرکوب تناقض‌های درونی

بارآن استدلال می‌کند که تفکر سیاسی هژمونیک و سلطه‌گر اسرائیل، با سرکوب تناقض‌های درونی جامعه‌ی یهودی و ایدئولوژی صهیونیسم، به چندپارگی هویت دامن زده است. این ایده با تحلیل‌های ژاکلین رز در کتاب “مسئله صهیون” همسو است. رز معتقد است که صهیونیسم از بدو تولد در ۱۸۹۷، خشونت و خودویرانگری را در DNA خود داشته است. به گفته او پرخاشگری، ترس و تحقیر ناشی از کشتارهای یهودیان در روسیه، به ساخت (هویت) یهودی جدید با دستانی قوی در مقابل یهودی ضعیف دیاسپورا منجر شد.

تئودور هرتزل، بنیان‌گذار صهیونیسم نیز گفته بود: تیر دوم صهیونیسم به سمت “ماشل” نشانه خواهد رفت. (بعد از تیر اول که تشکیل اسراییل است.) ماشل لقبی یهودستیزانه و تحقیرآمیز برای یهودیان ضد صهیونیست است. این عبارت خشونت درونی و سرکوب مخالفان را در درون جامعه اسرائیل توجیه می‌کند.

 

جامعه‌ای در محاصره ترس

بارآن در مقاله خود مطرح می‌کند که ‌تاریخ پیدایش ملت اسرائیل، تاریخ جابه‌جایی‌‌ها و تجاوزات پشت سرهم است. در طول این تاریخ، دشمنان یهودیان بارها و بارها به سایه‌هایی از آزار و اذیت در گذشته تبدیل شده‌اند. هر کدام از این دشمن‌ها همزمان واقعی و غیرواقعی، بی‌نهایت خطرناک و مانند یک شبح میتوانند باشند.

هانا آرنت نیز در مقاله “یهودی به مثابه مطرود” هشدار داد که چه نوع آینده‌ای برای چنین جامعه‌ای به بار خواهد نشست. او ادعا کرد: یهودیان پیروز، در محاصره جمعیت کاملا متخاصم عرب زندگی خواهند کرد، در مرزهای همیشه تهدیدآمیز منزوی می‌شوند و تا حدی درگیر دفاع فیزیکی از خود خواهند بود که تمام علایق و فعالیت‌های دیگرشان را تحت الشعاع قرار می‌دهد. دیگر رشد فرهنگ یهودی دغدغه کل مردم نخواهد بود. اندیشه‌ی سیاسی حول استراتژی نظامی متمرکز خواهد شد و توسعه اقتصادی منحصرا توسط نیاز به جنگ تعیین می‌شود.

 

هویت چندپاره جمعی

میرا ساچاروف در کتاب “خویشتن بین‌المللی” با الهام از روانکاوی، جامعه اسرائیل را دارای دو روایت می‌داند:

  1. روایت آگاهانه رسمی (هویت دفاعی)
  2. ضدروایت ناخودآگاه (هویت تهاجمی)

ساچاروف توضیح می‌دهد که ناهماهنگی شناختی و عاطفی ایجادشده از تضاد میان این دو هویت باعث می‌شود تا جامعه به سمت بازتعریف هویت (rightsizing) حرکت کند. این اصطلاح، بر اساس روانکاوی فردی، به عنوان ترجیحی برای برقراری مجددِ تعادل قبلی است که ویژگی خفته‌ای را در هویت غالب جایگزین می‌کند. به عقیده بارآن پس از اکتبر ۲۰۰۰، روایت تهاجمی غالب شد.

 

سه نکته کلیدی از تحلیل بارآن

1. جابجایی (displacement) پرخاشگری

یهودستیزی عمدتا محصول مسیحیت بود و حتی اگر روابط تاریخی مسلمانان و یهودیان همیشه ایده‌آل نبود، به طور قابل توجهی بهتر از روابط بین یهودیان و مسیحیان در طول اعصار بود. به نظر می‌رسد پرخاشگری سرکوب‌شده‌ای که یهودیان نسبت به یهودستیزی در اروپا داشتند و نتوانستند آن را ابراز کنند به سمت مسلمانان در فلسطین روانه شد. بارآن معتقد است برای جوامع مسیحی اروپا و ایالات متحده هم جابجایی پرخاشگری به سمت مسلمانان راحت بوده و هست. شاید این مسئله ناخودآگاه تقویت شده باشد. در نهایت هم جوامع غربی را از مسئولیت خود در قبال ریشه‌های آن تجاوز رها کرده است. 

2. “خویشتن از هم گسیخته” در یهودیان دیاسپورا

بارآن معتقد است تحلیل خویشتن ازهم‌گسیخته اسرائیل، بدون توجه به زمینه گسترده‌تر یهودیان جهان به‌ویژه یهودیان آمریکا ناقص است. پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، گرایش‌های ضد فلسطینی در میان یهودیان آمریکا، که بسیاری از آنها هیچ تجربه مستقیمی از این درگیری نداشتند، حتی از اسرائیلی‌ها نیز شدیدتر شد. آیا این پدیده ناشی از فرافکنی بحران هویت جمعی یهودیان دیاسپورا بر فلسطینیان به عنوان “دیگری” است؟ جالب آن است که برخی از افراطی‌ترین گروه‌های یهودی در فلسطین اشغالی، محصول تربیت مذهبی یهودیان آمریکایی‌اند، نه جامعه اسرائیل. امروزه، یهودیت سکولار جهانی در بحران هویت به‌سر می‌برد و تنها به هولوکاست و یهودستیزی (معطوف به فلسطینیان) به عنوان عوامل انسجام‌بخش متکی است.

3. جایگاه اسرائیل در خاورمیانه

اسرائیل در خاورمیانه است، نه در اروپا یا آمریکا. این واقعیت جغرافیایی غیرقابل انکار، پیامدهایی دارد. مهم‌ترین پیامد آن، الزام اسرائیل به پیدا کردن راه تعاملی با جوامع مسلمان اطرافش باشد. یهودیان اسرائیلی باید زبان عربی را به جای زبان‌های اروپایی دیگر بیاموزند و بیشتر با رویدادهای جاری در قاهره، دمشق و عمان آشنا شوند، نه با روندهای لندن، نیویورک و پاریس. بسیاری از یهودیان اسرائیل ترجیح می‌دهند خود را بخشی از اروپا بدانند، اما جغرافیا و تاریخ، آن‌ها را به همزیستی با جهان عرب محکوم کرده است.

بخوانید: دانش‌کشی، چهره‌ای از جنگ غزه که دیده نشد!

بخوانید: کشمکش بر سر غزه، دستیابی به صلح واقعی چیزی بیشتر از امضای یک سند است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا