هنر، ادبیات و فیلم چگونه الهام بخش آگاهی جهانی از فلسطین شد؟
فلسطین امروز دیگر مسئلهی فقط فلسطینیان نیست؛ تمام دنیا در پیروزی نهایی آنها سهیم هستند.
من اخیراً به نهمین دورهی جشنوارهی فیلم روزهای سینمایی فلسطین که در رامالله برگزار شد، دعوت شدم. شخصا نتوانستم به دلیل محدودیتهای مختلف سفر به فلسطین بروم، و به ناچار سخنرانیام را از طریق برنامه زوم (zoom) ارائه دادم.
جشنواره روزهای سینمایی فلسطین که در ۲۰۱۴ م. راهاندازی شد، تنها جشنواره بینالمللی فیلم است که در داخل فلسطین برگزار میشود. این جشنواره “در همبستگی” با فلسطینیها نیست بلکه توسط خود فلسطینیها اجرا میشود. این رویداد پیش رو در چندین شهر از جمله بیتالمقدس، رام الله، حیفا، بیت لحم، ناصره و غزه برگزار شد.
جشنواره امسال، در چهلمین سالگرد خروج (PLO) سازمان آزادی بخش فلسطین از بیروت درسال ۱۹۸۲ م. (۱۳۶۰ ه.ش.)، فیلمهای برگزیدهای که این دورهی مهم را به تصویر میکشد، همراه با یک سری میزگردهای بازبینی مجدد این رویداد، به نمایش گذاشت. در چارچوب بزرگ و پر سر و صدای سیاست جهانی، توجه بسیار کمی به این سالگرد شد. اما برای ما که متعهد به آرمانهای فلسطین هستیم، این رویداد اهمیت تاریخی عمیقی داشت.
ما چگونه ظهور آرمان فلسطین را از تنها یک نهضت آزادی ملی به یک آگاهی جهانی خارق العاده با طنینهای اخلاقی و سیاسی گسترده اندازه گیری کردیم؟ در سخنرانی خود، برخی از لحظات نمادین مهم در فیلم، داستان، هنر و تفکر انتقادی فلسطینی و عربی را پس از بیروت در سال ۱۹۸۲ م. (۱۳۶۰ ه.ش.) بازبینی کردم، که موضوع فلسطین را طی چهار دههی گذشته به طور اساسی در مقیاس جهانی تغییر داده است. آنها به هیچ وجه جامع و کامل نیستند، اما چیزی فراتر از برایند جمعی آنها را نشان می دهند.
شاید بتوان گفت آسیب تاریخی اوت ۱۹۸۲ م. خروج از بیروت، تأثیر سرایت کنندهای بر آگاهی ملی فلسطین داشت که پیامدهای اجتماعی و سیاسی آشکاری در پی داشت. اما این جنبش محدود به خودآگاهی فلسطینی ها نبود و پیامدهای جهانی گسترده ای به لحاظ وضعیت و ساختار آرمان فلسطین داشت.
آسیبهای برجسته
ادامه درام فلسطینی شامل آسیب های متعددی از جمله نکبه 1948، نکسا 1967، سپتامبر سیاه در 1970، جنگ اکتبر 1973، خروج سازمان ازادی بخش فلسطین از بیروت در سال 1982، کشتار صبرا و شتیلا چند هفته بعد، و دو انتفاضه ای (جنبش عربهای فلسطین علیه اسرائیل) که در سال های 1987 و 2000 رخ داد می شد.
این رویدادهای سرنوشت ساز را میتوان هم بهعنوان شکستهای پی در پی و هم بهعنوان گسترش پی در پی آرمان فلسطین دانست. بدون این آسیب ها، می توان سناریویی را تصور کرد که فلسطین در آن مانند دیگر همسایههای خود از سقوط امپراتوری عثمانی ظاهر می شد. با این حال، با این آسیب ها، فلسطین هم به عنوان یک زخم فوران و هم استعاره ای گسترده از مبارزات جهانی گسترده تر علیه اشغالگری و بی عدالتی استعماری ظاهر شده است.
چند شاخص مهم در چهار دهه گذشته، تبدیل آرمان فلسطین به استعاره ای جهانی را نشان می دهد که هم موهبت و هم یک مصیبت است. این رویدادها به جهانی شدن آرمان فلسطین کمک کرده است، اما آزادی نهایی و قطعی آن را نیز به تاخیر انداخته است.
به عنوان مثال، به مقالهی ماندگار ادوارد سعید، تحت عنوان «اذن روایت» (1984) اشاره میکنم. این مقاله با گزارش کمیسیون بینالمللی متشکل از شش حقوقدان به سرپرستی شان مک براید آغاز میشود که ادعاهای اسرائیل در مورد نقض قوانین بینالمللی در طول تهاجم سال 1982 به لبنان را بررسی میکند. و با درخواستی دوراندیشانه به پایان میرسد تا روایتهای فلسطینی و یهودی در یک فضای ثالثی که فراتر از هویتهای قبیلهای است، گرد هم آیند.
این موضع ممکن است بهعنوان برداشتی واقعبینانهتر برای کنار گذاشتن کامل همه روایتهای ملی ارائه شود. اما این مقاله از زمان انتشار، به طور گسترده به عنوان پیش زمینه نظری مطابق با روایتهای پسااستعماری محرومین خوانده میشود، که تا آن زمان مجاز نبودهاند که به آن افتخار کنند.
از دیگر آثار نمادین این دوره، تحت عنوان «چهار ساعت در شتیلا» (1983 م./ 1361 ه.ش.) اثر ژان ژونه است. این اثر از اولین شاهدان عینی پیامدهای ناگوار قتل عام در صبرا و شتیلا بود. تصاویر نمادینی که او کشید نماد وحشتی شد که فالانژیست های لبنانی و حامیان اسرائیلی آنها علیه فلسطینیان بی دفاع مرتکب شده بودند : « گاهی جسد بی جان کودک فلسطینی خیابانی را میبست: آنقدر کوچک، بسیار نحیف، اجساد بسیار زیادند. شاید این بو برای پا به سن گذاشتهها آشنا باشد. مرا که آزار نمیدهد اما مگس ها زیادند. اگر دستمال یا روزنامهی عربی بالا سرآنها را بردارم، آنها را پریشان میکنم. به خاطر این کارم عصبی میشوند و دور دستم جمع میشوند و سعی میکنند از گوشت و پوست دستم تغذیه کنند.»
گزارش ژنه نمادی برای آگاهی جهانی از گرفتاری شدید فلسطین شد.
ترسها دوباره مجسم شدند
اما شاید نمادینترین تصویر این دوره، کار دیدنی دیا العزاوی ، هنرمند عراقی،با عنوان کشتار صبرا و شتیلا 1982-3 بود که کشتار فلسطینیان در اردوگاه های آوارگان بیروت را جاودانه کرد . عزاوی با کنار هم گذاشتن طرحهای انتزاعی و تمثیلی، وحشت قتل فلسطینیان بیگناه را در مقیاسی جهانی دوباره به تصویر کشید – یادآور گرنیکای پیکاسو (1937). هم تفکرات شاعرانه ژنه و هم هنر عزاوی، وضعیت فلسطینیان را به حقیقتی تقریبا متافیزیکی تبدیل کرد که فراتر از دسترس دستگاه های تبلیغاتی صهیونیستی بود.
در سال 1987، ترور ناجی العلی، کاریکاتوریست فلسطینی ، آفرینش تخیلی او، هندلا را جاودانه کرد – که اکنون به عنوان شاهد قادر مطلق، دانای مطلق وشاهد و حاضر در مبارزه فلسطینی ها معرفی می شود. بعدها، مای مصری، فیلمساز برجسته فلسطینی که مستند فرزندان شتیلا را در سال 1998 ساخت، دوربین دلسوز و مطمئن خود را در خدمت جوانترین قربانیان سلب مالکیت و اشغال قرار داد.
این دوره در نهایت با شعر افسانهای محمود درویش ، «چگونه از عشق تونس شفا پیدا کنیم» برجسته میشود . نامهای عاشقانه به جهان بزرگتر، که با تونس آغاز میشود ، و میزبان فلسطینیها در یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ خود بود. اهمیت والای این شعر به این دلیل است که به تنهایی فلسطین را در قلب جنبشهای آزادی ملی در سراسر جهان قرار میدهد.
اثر دروازهی خورشید از الیاس خوری تفکری پایدار در باب جایگاه حافظه در تاریخ را، قبل از آغاز قرن ارائه کرد. جایگاهی که او در گامی از نبوغ ادبی، حقیقت فلسطین را در قلب تخیل ادبی جهانی کاشت. معادل قطعی آن، “اشباح” اثری از ردوا عاشور (1999) بود، در این اثر ما دو روایت همزمان را می خوانیم که کشتار فلسطینی ها در مرکز روایت های فراداستانی آنها قرار دارد.دو روایت همزمان ، یکی ادبی و دیگری تاریخی، یکی توسط یک رمان نویس و دیگری توسط یک مورخ که همزاد یکدیگرند.
بین خوری و عاشور، آنچه سعید به عنوان «روایت» فلسطینی بیان کرده به حقیقتی واقعی تبدیل شده بود.
پرتره انسانیت
دیری نگذشت که آدانیا شیبلی، نمایشنامهنویس، نویسنده و مقالهنویس بینظیر فلسطینی، در رمان لمس (2010) دختری فلسطینی را در کانون یک خانواده، یک ملت و یک وطن قرار داد، جایی که او با واقعهی صبرا و شتیلا به چشم انداز کالیدوسکوپی تمام روشنایی و تاریکیها ، به همهی موسیقی و گریهی تمامی مردمش تبدیل شد – جایی که مقام والایی در تخیل آسیب دیده اش داشت.
برای پایان دادن به صحبتهایم در روزهای سینمایی فلسطین، به ماریو ریزی فیلمبردار ایتالیایی و کار اخیرش، فانوس کوچک 2019 اشاره کردم که داستان آنی هوور کنافانی، یک زن 85 ساله دانمارکی است که در سال 2018 به لبنان نقل مکان کرد. در دهه 1960 با غسان کنفانی نویسنده فلسطینی بود و هرگز تعهد خود را به آرمان فلسطین ترک نکرد. این ویدئو که برگرفته از افسانه ای نوشته شده توسط کنافانی است، واقعیت و داستان را گرد هم می آورد تا داستان تمثیلی ماندگاری را بیان کند.
از فلسطینیها گرفته تا دیگر اعراب، و افراد بیشماری در سرتاسر جهان، نتیجه این رویدادها و رویدادهای نمادین مشابه در هنر، ادبیات و تفکر انتقادی این است که فلسطین را توانمند و غنی میکند تا به چیزی فراتر از مرزهای اهداف فوری خود تبدیل شود.
هدف این بازتاب آیینهی عقب ماشین تاریخِ مبارزات فلسطین در چهار دههی اخیر این است که ببینیم که آنها در چه شرایط خاصی و چگونه مسیر پایدار مبارزه علیه ظلم در سرنوشتشان را پیمودند و آن را به یک پرترهی خارقالعاده از بشریت ما تبدیل کردند.
فلسطین امروز دیگر مسئلهی فقط فلسطینیان نیست. تمام دنیا در پیروزی نهایی آنها سهیم هستند. هیچ پروژه قانونی، اخلاقی یا سیاسی در هیچ کجای جهان بدون هدف فلسطین در قلب آن وجود ندارد.