نقش کنشگران در قضیه فلسطین
اهمیت مردم و روایت مردمی در قضیه فلسطین چیست؟
به گزارش ایسنا، گو اینکه خون در خیابانهای اطراف کنگره جاری بود و همه به حیاط کنگره میریخت؛ حوض خون آنجا بود؛ معترضان-اکثرا یهودی-سرخ پوش دور تا دور کنگره و حیاطش را گرفته بودند. تکان دادن پلاکاردهای ضد بیبی و طنین بی وقفه شعارها.
اقدامات معترضان، بیبی را آزرده بود. آنقدر که او از بهترین فرصتی که در اختیارش گذاشته شده بود- یعنی تریبون کنگره – برای تاختن به معترضان خود استفاده کرد:«…باید از خودشان خجالت بکشند» و در جایی دیگر به صراحت آنها را مواجببگیران به قول خودش «محور ترور» خواند :«این احمقها، بازیچه ایرانند»، و در توصیف گروهی دیگر از معترضان گفت: آنان «درست مثل مرغانی که در حمایت از KFC تظاهرات کنند» هستند!
این واکنش نتانیاهو نشان از اثرگذاری اقدامات معترضان داشت. برای مردم امریکا و بخصوص جوانان این کشور و بقیه کشورهای نزدیک به اسرائیل، مسیر کنشگری ضد صهیونیستها در فاصله زمانی کوتاهی نمایان شد: تحت فشار گذاشتن دولت انگلیس به عنوان حامی اسرائیل با راهپیمایی ۵۰۰ هزار نفری در لندن، اعتراض به حضور مقامات رسمی تلآویو، در قالب تظاهراتی که بر ضد نتانیاهو در واشنگتن ترتیب داده شد، تحریم برندهای اسرائیلی یا حامی اسرائیل مانند جنبش BDS و همانند اینها. کنشگران در سطح بینالمللی توانستند نه تنها انزجارشان از عملکرد اسرائیل را بیان کننده، بلکه مستقیما بر منافع جهانی این رژیم اثر گذارند.
اما در اینجا درباره چگونگی رفتار و اقدامات کنشگران ایرانی، پرسشهایی مطرح است؛ نظیر آنکه در مقایسه با دیگر کنشگران ضد صهیونیست در جهان برای کشگران مردمی و جوانان ایرانی چه راهکاری قابل تصور است؟ آنان برای اثر گذاری بر منافع اسرائیل چه مسیرهای مشخص و قابل تصوری در پیش دارند؟ آیا با توجه به بستری که فعالیتهای ایرانیان در آن شکل میگیرد میتوان انتظار کنش مردمی واقعا موثری را بر منافع رژیم صهیونیستی داشت؟
مشکل کنشگری مردمی در ایران
یکی از اصلیترین وظایف کنشگران مردمی، فعالیت در راستای حل مسائل مردمان، اصلاح کژرویها یا بهبود وضع موجود در کشورهای تابعه یا سطح بینالمللی است. تشکل جهانی «صلح سبز» در بخش معرفی وبسایتش، جهانی عاری از هرگونه معضل زیستمحیطی را ترسیم میکند و از انسانها میخواهد برای تحقق این جهان بهتر، همراه آنان شوند؛ یا تشکل «صدای یهودیان برای صلح» که خود را اینگونه معرفی میکند: «اگر در این لحظه حساس به دنبال محفلی سیاسی برای یهودیان تجدیدنظرطلب می گردید… اگر به دنبال تبدیل خشم و اندوه خود از شرایط به اقدام استراتژیک و معنادار بودهاید: به ما بپیوند. شما متعلق به اینجایید.» و آنچه این تشکل در پی تغییر آن است رفع بی عدالتی نسبت به حقوق حقه فلسطینیها، به ویژه با اثرگذاری بر سیاستهای امریکا است. اعضای این تشکل وظیفه اقدام برای تغییر را به عهده کسانی میداند که «خشم و اندوه از شرایط» آنها را رنج میدهد. میتوان از دهها تشکل مردمی دیگر نیز نام برد -که علیرغم تفاوت در حوزهها فعالیتشان- اصلاح کژرویها و بهبود اوضاع را در اهدافشان مشاهده کرد.
اما در ایران؛ کنشگران مردمی عملا از کسوت «کنشگری مردمی» خارج و به «پیمانکاران غیردولتی» تبدیل شدهاند؛ یکی از کنشگران حوزه فلسطین در تشریح این وضع معتقد است:« بیشتر کنشگران ما که با مسئله فلسطین آشنا هستند از سازمانهای مختلف دولتی بودجه میگیرند و در راستای اهداف آن سازمان برای فلسطین فعالیتهای تبلیغاتی انجام میدهند. اما این صرفا بر کسانی که نسبت به آن حساس هستند تاثیر میگذارد.» او میگوید:« آن سازمان صرفا میخواهد بودجه فرهنگی خود را صرف فلسطین کند لذا بودجهای را در اختیار کنشگر قرار میدهد تا پروژهای را به انجام رساند.» این کنشگر در تشریح علل به وجود آمدن شرایط ذکر شده اظهار میکند:« چون قضیه فلسطین در دایره آرمانهای حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی تعریف میشود لذا هر کس بخواهد کاری انجام دهد خواه ناخواه به این مسیر سوق مییابد.» بدیهی است که کارفرمایان دولتی در این مقوله انتظار تمرکز و فعالیت حول روایت رسمی مورد قبول خود را دارند؛ روایتی که همه شمول نیست و مقاومت را نه جاری در زندگی انسان فلسطینی که محصور در مبارزات مسلحانه چند گروه مبارز میداند. او میگوید: «بیشتر دستگاههای دولتی، روایت خاصی از فلسطین را مد نظر دارند و انتظار هرگونه فعالیت حول همان محور را دارند.»
این مسئله به قدری پر رنگ است که یکی دیگر از کنشگران با سابقه در حوزه فلسطین میگوید:« وضع فعلی دخالت مردمان و تاثیرشان در قضیه فلسطین را تضعیف کرده است.»
در دو دهه اخیر نه تنها روایت رسمی از فلسطین با تطورات جامعه ایرانی همراه نشده، بلکه روز به روز از آن فاصله گرفته است؛ تا جایی که در بین عامه مردم، روایتهایی رواج پیدا کرد که با واقعیت فلسطین همخوانی چندانی ندارد که ناشی از ضعف روایتهای موجود از فلسطین است. فاطمه ابراهیمی، کنشگر قضیه فلسطین به جنبه جدیتری از ضعف این روایتها اشاره میکند: «برخی اتفاقاتی که در فلسطین میافتد در تناقض با تصاویری است که از فلسطین در ایران ساخته شده؛ اینجاست که مردم شاید نتوانند واقعیت و روایت صحیح را دریابند. چندی پیش کلیپی از شادی و پایکوبی فلسطینیها در یک اجتماع پخش شد و به وضوح این در تناقض با آن روایتی بود که همیشه شنیده بودند.».
این تناقضها، باعث فاصله گرفتن مردم از سیاستهای حمایتی دولت در قضیه فلسطین شده است.
در حالی که پیشتر شاهد حمایتهای خودجوش مردمی از فلسطین در تاریخ معاصر ایران، همانند تجمع حمایتی و افتتاح حساب بانکی برای یاریرسانی به فلسطین در سال ۱۳۲۶ بودهایم.
اما نکتهای دیگر این که وضع موجود دست کنشگران مردمی را هم بسته است؛ سینا آلمند فعال دانشجویی و کنشگر در این باره معتقد است:« تا وقتی مقدور نباشد که یک کنشگر درباره حمایت از فلسطین گفتگوی عمومی گسترده و مستقیم شکل دهد، کاری از پیش نمیرود! ما باید در درجه نخست از این مرحله عبور کنیم.» وی به پیامد منفی دیگری از روایت موجود اشاره میکند، پیامدی که چه بسا نقش مهمی در کمرنگ شدن اهمیت قضیه فلسطین در بین مردم دارد:« الان برچسبی با عنوان «حامی فلسطین» شکل گرفته است؛ زمانی که این برچسب به پیشانی یک کنشگر میچسبد، چنین القا میشود که او هرگونه سیاست حاکمیتی را پذیرفته است و او هیچ انتقادی به دیگر مسائل جاری ندارد لذا هرگونه روایت حقجویانه این کنشگر در چارچوب مسئله فلسطین و دفاع از مقاومت و رنجهای این مردم به شدت کمرنگ میشود».
در اینجا باید تاکید کرد که وضع «کارفرمای دولتی-پیمانکار غیر دولتی» و غلبه روایت مورد انتظار کارفرمایان، دست کنشگران مردمی را در ایجاد پیوند گسترده و اصولی بین واقعیت فلسطین و مردمان بسته و افزایش فاصله آنان با قضیه فلسطین و سیاستهای حمایتی درباره فلسطین را باعث شده است.
اشتباهی که دچارش شدیم
از سوی دیگر، تقلیل قضیه فلسطین به مسئلهای نظامی و امنیتی، عملا جایگاهی واقعی برای بازیگری مردم در این عرصه باقی نگذاشته است؛ در صورتی که این مسئله ابعاد گوناگون فرهنگی و تاریخی دارد و در حقیقت باید آن را نوعی تقابل تمدنی دانست. یکی از پژوهشگران حوزه مطالعات رژیم صهیونیستی که مایل نبود نام وی ذکر شود در این باره میگوید:« اگر مسئله فلسطین را به یک درگیری نظامی، سیاسی یا اقتصادی تقلیل دهیم دچار اشتباه شدهایم؛ قضیه فلسطین، یک جنگ کاملا تمدنی است؛ نبردی بین اردوگاه استکبار و اردوگاه مستضعفین.». حتی فارغ از این تعریف نبرد تمدنی، پیشرفت همان نگاه تقلیلگرایانه هم نیازمند حضور مردمان است؛ چرا که موفقیت هرگونه اقدام دولتها به عنوان بازیگران اصلی، بستگی به گستردگی پشتیبانی مردمی دارد.
در یک نگاه کلی، مجموع مسائل مطرح شده و نارضایتیهای اجتماعی، باعث ایجاد فاصله بین ایرانیان و قضیه فلسطین شده است. کنشگران بهخاطر بستر محدود و محصور فعالیت، چندان به سوی تغییر این وضع و ایجاد زمینه و دیدگاههایی جدید نمیروند و تبدیل به نوعی «پیمانکاران غیر دولتی» شدهاند. اما هنوز این سوال اساسی مطرح است که آیا با همین شرایط موجود، کار موثری نمیتوان کرد؟
چه باید کرد؟
« اسرائیل در نبرد سیاسی برای تصرف فلسطین، در جهانی پیروز شد که در آن ایدهها، بازنماییها، لفاظیها و تصاویر، بسیار مهم و مطرح بودند.» این سخن ادوارد سعید، نظریهپرداز فلسطینی، هنوز هم تا حد زیادی صادق است؛ از تبلیغات اسرائیل در یوتیوب و سرویس تبلیغ گوگل تا سخنرانی نتانیاهو در کنکره، همگی نظریه سعید را تایید میکند.
کنشگران باید وضع فعلی افکار عمومی را تغییر دهند. حمایت از مسئله فلسطین باید به عنوان ترازوی انسانیت شناخته شود؛ چرا مسئله فلسطین، تمامی ابعاد انسانی را در بر میگیرد و ظرفیت آن را دارد که همه انسانها را همدل کند؛ مسلمانان، یهودیان، آزادیخواهان چپگرا و حتی همجنسگرایان و بسیاری دیگر از گروههای اجتماعی، علیرغم تضادهایشان، در حمایت از فلسطین متفق القول هستند. منشا این همصدایی، وجود روایتی انسانی است که باعث شده هر اجتماعی، به فراخور ارزشهایش با این مسئله پیوند برقرار کند؛ چیزی که در ایران، بخاطر محدودیت روایت، آز آن بی بهره ماندهایم!
در گام اول، کنشگران ایرانی نه تنها نباید خود را محدود به اجتماعی از علاقهمندان به فلسطین بدانند، بلکه باید فهم و عواطف انسانی از قضیه فلسطین را در بین گروههایی که به آنها تعلق دارند اشاعه دهند. برای دسترسی به این هدف، کنشگران نیاز به روایتی واقعی از فلسطین دارند؛ روایتی که هویت مرکب ولی منسجم انسان فلسطینی را به رسمیت بشناسد و در عین حال بگوید در فلسطین پدیدههایی همانند تبعیض، گرسنگی و نسل کشی در حال رخ دادن است. پدیدههایی که همه ارزشهای بنیادین مورد توافق انسانها در همه ازمنه تاریخ را زیرپا میگذارند؛ به قول یکی از پژوهشگران مطالعات اسرائیل: « همین روایت پردازی، عین جهاد است؛ چرا که اسرائیل در حال تلاش همه جانبه برای حذف یا حداقل کتمان هویت فلسطینی است». پس یکی از اقدامات موثر کنشگران میتواند ترویج این روایت از هویت فلسطینی در بین جامعه باشد.
کنشگر باید بین این روایت با ارزشهای جامعهای که به آن تعلق دارد پیوند برقرار کند. البته از نظر نباید دور داشت که ترویج شناخت صحیح از فلسطین، وجه سلبی هم دارد؛ همان پژوهشگر در این باره میگوید:« روایات غلط، تصاویری را برای مردمان ساخته است که کنشگر باید سعی کند تا حد ممکن آنها را با روایتهای جدید اصلاح کند.».
تا اینجا اگر کنشگر موفق عمل کرده باشد احتمالا توانسته است همدلی جامعه را با مسئله فلسطین به دست آورد؛ اما برای به حرکت در آوردن انسانها نیاز به ایجاد پیوند عمیق و گسترده بین مسئله فلسطین با مسائل اجتماعی که در آن زندگی میکند، دارد. درست مثل نلسون ماندلا که روزی گفت:« آزادی ما بدون آزادی فلسطین محقق نخواهد شد.» یا دیدگاه بنیانگذاران جنبش «صدای یهودیان برای صلح» که به نوعی، رفع نیازهای اخلاقی و روانی مردمان را با قضیه فلسطین پیوند میزدند.
در نهایت
برای پیشبرد مسئله فلسطین، باید توجه بیشتری به این مقولات کرد: ضعف روایت و عدم همراهی آن با تطورات جامعه ایرانی، ظرفیت مسئله فلسطین برای همدل کردن انسانها، بهروز رسانی روایتها، جلوگیری از تقلیلگرایی(تقلیل مسئله فلسطین به اولویتی نظامی و امنیتی).
در اینجا باید تاکید کرد که نادیده گرفتن جامعه در این موضوع، باعث آسیبهایی در مسیر همان مبارزه نظامی و امنیتی هم میشود. از یاد نبریم که صهیونیستها با تبلیغ و گسترش روایت «فلسطینی تروریست» و «یهودیان قربانی» که کاملا متمرکز بر ارزشهای جهانشمول انسانی است، توانستهاند توجیهگر رفتارهایشان در مقابل جهانیان باشند و جمع کثیری را را با خود همراه کنند و فراتر از آن خود را قربانی تروریسم، حامی صلح و محافظ جهان آزاد در برابر تروریسم جا بزنند! به موازات این ادعا، اسرائیل مشغول بافتن روایتی تاریخی از خود، با تصاحب میراث فرهنگی ملموس و غیر ملموس فلسطینی است؛ فلافل را غذایی اسرائیلی معرفی میکند و حتی چیزی را که در ایران سالاد شیرازی مینامیم، سالاد اسرائیلی میخواند! ما میتوانیم از این میراث فلسطینی که شامل غذاها، موسیقی، لباس و دیگر عناصر فرهنگی است، برای ایجاد همان روایت همهشمول، به طرق مختلف استفاده کنیم.
علیرغم اهمیت نقش جدی ایران در قضیه فلسطین، اما به دیدگاه انسان ایرانی در این باره، چندان توجهی نشده است! آیا مسئولین امر و حتی کنشگران مردمی مطمئن هستند که این بی توجهی آسیبی به مسیر مبارزاتشان وارد نمیکند؟! بودهاند انسانهایی که در ابتدا مخالف موجودیتی به نام اسرائیل بودند اما، با گذر زمان دیدگاههاشان تغییر کرد! به فکر باشیم تا روزی نرسد که این جملات نویسنده مصری، «بها طاهر» در وصف ما هم مصداق یابد:«انسان را رها کن! جوانمردی، گرگهای جنگل را وامیدارد برای دفاع از خودشان در مقابل شیر و پلنگ گرد هم آیند؛ آیا ما از گرگها و درندگان بدتریم؟!»