از «دروازه خورشید» وارد شوید
معرفی رمان دروازه خورشید به قلم الیاس خوری نویسنده وروزنامهنگار لبنانی
مدتی پیش، از «دروازه خورشید» وارد جهان فلسطین شدم و چند روزی عمیقترین و سرگرم کنندهترین شکلِ سهیم شدن در قصه مردمی دیگر را تجربه کردم. از جنب و جوش خرد کننده زندگی پارتیزانی مردان در غارها تا ترسهای زنانی که شبانه به خانههایشان برمیگشتند -که حالا از آنها رانده شده بودند- تا مگر غذایی برای سیر کردن شکم فرزندانشان پیدا کنند! از آقا ابراهیم ابوسالم که همه زندگی طولانیاش مبارزه کرد و فلسطین را شناخت و تاریخ مجسم فلسطین شد تا نهیله امسالم که معنی عیان فلسطین است. ابوسالم شنیدنی بود و نهیله فهمیدنی. بعید میدانم به جز «دروازه خورشید» راهی لذتبخشتر و راحتتر برای درک این تجربه باشد!
گفتگوهایی که چیزهای زیادی را برای من روشن کرد
تقریبا همه کتاب دروازه خورشید گفتگوهای یونس است با آقا ابراهیم؛ ابراهیمی که همان یونس است و در عین حال فلسطین! یونس که از فداییان سابق است حالا در میانه راه زندگی تنها در بیمارستانی عملا متروکه در اردوگاه شتیلا مشغول طبابت است. او سالیان دور از طرف فداییان به چین فرستاده شده بود تا دوره فرماندهی نظامی را فراگیرد اما از آنجایی که طبق نظر چینیها ظرفیت جسمی لازم کارهای نظامی را نداشت، او را به اردوگاه آموزشی امداد و پزشکی جنگی فرستادند و شد دکتری که دانشگاه نرفته! و حالا که فداییان از لبنان اخراج شدند او مانده و بیمارستانی بی امکانات برای مردمی که دوبار تجربه نسل کشی دارند و دو بستری: یکی دنیا و دیگری ابراهیم! ابراهیم مدتی است در کما رفته و یونس اصرار دارد که زنده است و مانع قطع کردن دستگاههای احیا و اعلام مرگ او میشود و این شروع داستان است، از اینجا به بعد روایت مردم فلسطین را از اخراج ۱۹۴۸ تا زندگی اردوگاهی و انقلاب و جنگ داخلی لبنان و اخراج فداییان را در طی گفتگوی ابراهیم به کما رفته با یونس میشنویم. یونس نماینده نسلی از فلسطینیان است که فلسطین را ندیدند اما برای رهاییاش عمرشان را صرف کردند و حالا که به گذشته نگاه میکنند، تجربههای بسیار و البته سوالهایی درباره کیستی خودشان و فلسطینشان دارند.
در جای جای گفتگوهای این کتاب مفاهیمی مطرح میشود که انسان فلسطینی درگیر آن است مثلا در یکی از گفتگوها یونس خطاب به ابراهیم میگوید:
«گفتی بعد از سقوط شعب معنی کلمه وطن را فهمیدی. وطن نه پرتقال است و نه زیتون و نه مسجد جزار در عکا. وطن این است که بیافتی در قعر پرتگاه و حس کنی جزئی از کل هستی و چون کل مرده است میمیری…»
یا در چند صفحه بعد:
«فلسطین شهرها بود، حیفا و یافا و قدس و عکا. آنجا بود که وجود چیزی به اسم فلسطین را حس میکردیم. روستاها روستا بودند، ولی شهرها به سرعت فروپاشیدند و فهمیدیم که نمیدانیم کجاییم. در واقع آنها که فلسطین را اشغال کردند وادارمان کردند وقت از دست دادن وطن، آن را کشف کنیم…نه، گناه فقط گناه ارتشهای عربی و ارتش نجات نبود. همه ما گناهکاریم.چون نمیفهمیدیم و وقتی فهمیدیم، همه چیز تمام شده بود. از ته فهمیدیم.»
وطن، انقلاب، زندگی، صلح، رنج، آوارگی، خانواده، مالکیت، مبارزه و… دهها مفهوم دیگر که در ذهن فلسطینیان میگذرد و بازنمایی دقیق و در عین حال ادبی از آن در این کتاب به مخاطبان پیشکش شده
ساختار جهان «دروازه خورشید»
ساختار کتاب شامل دهها خرده روایت تاثیرگزار و بعضا اعجاب انگیز از زندگی مردمان فلسطین-از آوارگی ۱۹۴۸ تا زندگی در اردوگاههای آوارگان داخل و خارج فلسطین- که. هر کدام جنبهای از قضیه فلسطین را برای خوانندگان روشن میکند. مثلا زندگی شیخ ایوب پیر که روستایش را ترک نکرد و ماند و شد خادم مسجد و نگهبان تک درخت کهن حیاط مسجد و تبدیل به قدیس شد یا پیرزنی که بعد از مدتی از لبنان به روستایی که از آن آواره شده بود برگشت و رفت سراغ خانهاش و دید که زنی یهودی و همسن و سالش در آنجا ساکن شده. صحنههای دیدار و گفتگوی این دو زن و گشت و گذارشان در اطراف خانه یکی از بیادماندنیترین بخشهای کتاب است. تصویرها و شخصیتهای این کتاب آنچنان زندهاند که من حس میکنم تک تک لحظهها را با آنها زندگی کردم و قطرهای تجربه از رودخانه خروشان زندگی فلسطینی چشیدهام!
همه این روایتها، مستند و حاصل ساعتها مصاحبه الیاس خوری-نویسنده کتاب- با فلسطینیانی است که در لبنان و اردن پناهنده شدند. و الیاس خوری توانسته با روحیه کاشف حقیقت و روزنامهنگارانهاش به عمق جان فلسطین سفر کند و خوانندگان را هم با خود همراه سازد.
کمی از الیاس خوری
الیاس خوری نویسنده و تحلیلگر سیاسی در سال ۱۹۴۸ میلادی در بیروت لبنان به دنیا آمد. خوری هماکنون مدیر تحریریه ضمیمه ادبی مجله «النهار» در زادگاهش است. او در دانشگاههای لبنان و آمریکا درس خوانده و رمانهایش به زبانهای فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی، نروژی، هلندی و حتی عبری ترجمه شده است. الیاس نویسنده یازده رمان و چهار کتاب نقد و سه نمایشنامهاست. او با رمان در باب روابط دایره(۱۹۷۵)در ردیف ادیبان عرب قرار گرفت و حرکت جدیدی در جهت مدرنیسم آغاز کرد. خوری به حقوق انسانی فلسطینیها اعتقاد دارد و این مطلب را در دروازه خورشید به وضوح میبینیم و از یک اردوگاه پناهندگان در اردن دیدن کرد. او سردبیر روزنامهی فرهنگی بیروت به نام النهار و در حال حاضر استاد برجسته خاورمیانه و مطالعات اسلامی در دانشگاه نیویورک نیز هست. او در ادبیات معاصر عرب نقش مؤثری دارد و مدافع آزادی بیان و دموکراسی است.
چرا دروازه خورشید را بخوانیم؟
دروازه خورشید را هم میتوانیم به عنوان رمانی سرگرم کننده بدانیم و هم کتاب تاریخی ارزشمند که تاریخ را با جزئیات زندگی و فرهنگ و فکر فلسطینی شرح میدهد. مثلا در جایی نویسنده به شرح خانقاهها و شیخی که مریدان زیادی دارد میپردازد و یا در جایی دیگر از رسومات عروسی برایمان میگوید یا از روستاها و روستاییانی که دیگر جایی نداشتند تصویرهایی زنده میسازد. و اگر هیچ کدام از این دو یعنی سرگرمی و تاریخ چندان جذبتان نکرد بخاطر تجربه کردن زندگی ای جدید این کتاب را بخوانید. به وضوح حسش خواهید کرد. و این حس آنقدر قوی بود که دربهدر در اینترنت بدنبال تصویر جاهایی که دربارهشان در این کتاب خواندم بگردم. وقتی تصاویر را میدیدم حس میکردم در این دشتها و ساختمانها روزگار گذراندم و خاطره دارم و حالا از آنها دور افتادم- شاید کمی شبیه حس فلسطینیهایی که ۱۹۴۸ آواره شدند! از طرفی دیگر این کتاب فلسطینی متفاوت با آنچه تاکنون میدانستید را نشانتان میدهد.
در نهایت باید بگویم این کتاب حماسه مردم فلسطین است.کتابی که نه اول دارد و نه آخر! با بازگویی جزئیات آوارگی بزرگ فلسطینیان در ۱۹۴۸ شروع میشود و قصهاش هنوز تمام نشده! دروازه خورشید تاریخ واقعی مردم است و تا مردمی هستند که خود را فلسطینی بدانند ادامه خواهد داشت!
کتاب دروازه خورشید با دو ترجمه متفاوت به بازار کتاب روانه شده؛ یکی حاصل زحمت نرگس قندیلزاده و نشر نی و دیگری به همت حمیدرضا مهاجرانی و نشر روزنه.
من نسخه نشر نی را خواندم و آن را پیشنهاد میکنم اما نگاهی به نسخه نشر روزنه هم داشتم و کم از نسخه نشر نی نیست و در حقیقت بستگی به سلیقه خواننده دارد که کدام ترجمه را دلنشینش یابد.
چند صفحه اول + مقدمه نویسنده بر ترجمه نشر نی
لینک خرید از نمایشگاه کتاب