در حالی که شهر غزه بار دیگر در این هفته مورد حمله شدید اسرائیل قرار گرفت، خواهرم تسنیم و خانواده اش مجبور شدند محله الصبرا را ترک کنند.
تسنیم گفت: «نیمههای شب میان ترکشهایی که اطرافمون در پرواز بود فرار کردیم. “همه فرار می کردند.”
صحنه ناراحت کننده بود
تسنیم گفت: «دیدن یک زن سالخورده که از روی ویلچرش سقوط می کند در حالی که او را در جاده ناهموار هل می دادند، دردناک بود»
او ادامه داد: «هیچ یک از ما نمیتوانستیم بفهمیم چه اتفاقی دارد میافتد.
“هیچ کس نمی دانست آنها به کجا می روند.”
همه در وحشت بودند.»
بچه های خواهرم کیفهای مدرسه را روی کولشان اداخته بودند؛ اما به جای کتاب و دفتر، چند تکه لباس و سایر وسایل ضروری در کیفشان بود.
مریم ۵ ساله با چند تکه لباس جدید که مادرش دو سه روز قبل برایش خریده بود فرار کرد. مریم از وقتی که خانهاشان در محله شجاعیه بمباران شده بود دیگر جز آنچه تنش بود لباسی نداشت.
علی ۷ ساله دست خواهر بزرگترش را گرفته بود و مدام میپرسید «قراره بمیریم، نه؟»
شهد، ۱۸ ساله، هم خواهرزاده و هم بهترین دوست من است. با وجود تجربه شبهای وحشتناک قبل از این، او هرگز به اندازه اینبار به مرگ نزدیکتر نبود.
شهد گفت: «بمباران آنقدر قوی بود که از خواب بیدار شدم و دستانم را بالای سرم بردم. “احساس کردم سقف در شرف فروریختن است و سعی می کردم از خودم محافظت کنم.“
او افزود: «من از پنجره به بیرون نگاه کردم و دیدم که مردم جانشان را برداشتند و دارند میدوند. یکی از آنها زنی بود که مچ پاشیش را بسته بود و می لنگید.”
سه پسرش جلوتر از او راه میرفتند و او مدام آنها را صدا میکرد: «وایسید منم بیام.» و آنها به او گفتند که او را تنها نخواهند گذاشت.»
شهد گفت که والدین مجبور بودند فرزندان خود را صدا بزنند و “یک به یک هوایشان را داشته باشند”. هوا کاملاً تاریک بود و بمباران شدیدتر شد.
شهد کفشهای کتانی جدید، نقاشیهای ناتمامش و کتابی که عمویش برای عید به او داده بود را جا گذاشت.
او پس از آواره شدن از شجاعیه، در مسیر رفتن به سمت یک زندگی جدید پیش رفته بود اما حالا در چند لحظه دوباره به نقطه اول برگشت.
بدون هشدار
اسرائیل قبل از حمله به الصبرا و دیگر بخشهای شهر غزه در این هفته هیچ هشداری نداد.
اسرائیل مدتی است که هیچ هشداری به مردم مناطق شمالی باریکه غزه – از جمله شهر غزه – نمی دهد.
در ماه اکتبر، اسرائیل تمام شمال باریکه غزه را منطقه جنگی اعلام کرد. به نظر می رسد که این بیانیه به عنوان مجوزی برای کشتن غیرنظامیان و تخریب زیرساختهای غیرنظامی تفسیر شده است.
یک روز قبل از این که خواهرم مجبور به فرار شود، تلفنی با او صحبت کردم. او از من خواست تا دستور پخت کلوچههای عید را از طریق پیامک برایش بفرستم.
تسنیم به اینترنت دسترسی نداشت. اکنون برای یک ساعت دسترسی به اینترنت در شمال غزه باید یک دلار هزینه کرد.
او به من گفت که بچه هایش هوس شیرینی کردند.
عید آمد و رفت.
و اسرائیل در حال تحمیل گرسنگی به مردم غزه، به ویژه در شمال است.
خواهرم به سختی مواد لازم برای شیرینی عید را پیدا کرد. اما او مجبور شد آنها را در خانه اقوامش رها کند چرا که بخاطر جنگ مجبور به تخلیه آنجا هم شدند.
و پس از آ هم دیگری خبری از شیرینی نبود که نبود.
خواهرم و فرزندانش چندین بار مجبور به فرار شدند.
آنها از حمله اسرائیل به بیمارستان قدس در محله تل الحوا شهر غزه جان سالم به در بردند.
آنها از قتل عام در شجاعیه جان سالم به در بردند.
آنها از قتل عام در الرمل، بخش دیگری از شهر غزه جان سالم به در بردند.
آنها از کشتار مردمی که منتظر رسیدن کمکهای بشردوستانه بودند جان سالم به در بردند.
آنها با وجود شدت گرسنگی در غزه زنده ماندند.
من این هفته از برادر شوهرم پرسیدم که آیا خانواده در حال حاضر 20 بار ریشه کن شده اند؟
او پاسخ داد: «شمارش را متوقف کردهایم.»
آیا مردم غزه بارها و بارها به آواره شدن ادامه خواهند داد؟
تقریباً 220 روز است که هیچ کس در غزه احساس امنیت نکرده است.
دفعه بعد تسنیم و خانواده اش به کجا خواهند گریخت؟
و آیا آنها همچنان می توانند زنده بمانند؟
آنها از قتل عام در شجاعیه جان سالم به در بردند.
آنها از قتل عام در الریمال، بخش دیگری از شهر غزه جان سالم به در بردند.
آنها از کشتار مردمی که منتظر کمک بودند جان سالم به در بردند.
آنها با وجود شدت گرسنگی غزه را زنده نگه داشته اند.
من این هفته از برادر شوهرم پرسیدم که آیا خانواده در حال حاضر ۲۰ بار ریشه کن شده اند؟
او پاسخ داد: «دیگر نشمردم و حسابش از دستم در رفته»
آیا مردم غزه بارها و بارها به آواره شدن ادامه خواهند داد؟
تقریباً ۲۲۰ روز است که هیچ کس در غزه احساس امنیت نکرده.
دفعه بعد تسنیم و خانواده اش به کجا خواهند گریخت؟
و آیا آنها همچنان می توانند زنده بمانند؟