این روزها جوک تلخی بر سر زبانهای اهلی غزه افتاده:
«میدونی با اخلاقترین اسرائیلی کیه؟وزیری که اوایل این جنگ پیشنهاد انداختن بمب هسته ای بر سر ما را داد!»
این جوک – اگر جوک کلمه درستی باشد – چندان بیاساس نیست.
مقیاس ویرانی هولناک اسرائیل – حذف کل محلهها و تغییر اساسی شهرها و شهرک ها – معادل چندین بمب هستهای است.
آمیچای الیاهو، وزیر میراث اسراییل، در ماه نوامبر پیشنهاد واکنش برانگیز استفاده از بمب اتم در غزه را داد. یکی از مزایای پیشنهادی که او سعی کردبه کرسی بنشاند این بود که بمب اتم قربانیان خود رادر یک لحظه میکشد.و این در تضاد کامل با جنگ نسل کشی اسرائیل است که اکنون وارد هفتمین ماه متوالی خود شده است.
من اخیراً برای اولین بار پس از تهاجم زمینی که نزدیک به پنج ماه به طول انجامید، از شهر خان یونس بازدید کردم.
صحنه تکان دهنده و وحشتناک بود. کیلومترها را در خیابانهای منهدم شده راه رفتم بدون اینکه وسیله حمل و نقلی پیدا کنم، چرا که دیگر خیابان و جادهای که مناسب خودروها باشد وجود نداشت.
شهر کاملا خالی از سکنه بود. اکثر ساکنان آن – تحت فشار قتل عام های اسرائیل – مجبور شده بودند به سمت رفح فرار کنند.
تا چشم کار میکرد ویرانه بود. در میان تعداد زیادی از ساختمانهای کاملاً ویران شده، گاه به گاه خانههای ظاهر میشد که هنوز ستونی یا اتاقی از آنها باقی مانده بود.
در این فضای وحشتناک، حسادت کردم به صاحبان آن خانه ها.
با خود گفتم: «اینها چه خوش شانسند. جنگ که تمام بشه، حداقل یک اتاق برای زندگی کردن دارن!»
در گشت و گذارم میان خرابهها، گاهی متوجه چیزهایی می شدم که سربازان اسرائیلی به زبان عبری روی آوار خانهها نوشته بودند.
من عبری نمی فهمم ولی چیزی به زبان عربی پیدا شد. به نظر میرسید که پیامی بود از طرف یک اسرائیلی!
در حقیقت توهین بود. بخاطر همین فکر میکنم دیگر دیوارنوشته÷ا که عبری بودند هم همین توهینها هستند.
نشانههای زیادی وجود داشت که احساس نفرت و کینهتوزی صهیونیستها را نمایان میکرد
بعد از یک پیاده روی طولانی و طاقت فرسا به یکی از خیابان های اصلی رسیدم. نام آن خیابان الستار الغربی است.
ویژگیهایش را خوب به خاطر داشتم. اما یک لحظه فکر کردم گم شدهام.
تمام مغازه ها و ساختمانهای دو طرف خیابان ویران شده بود.
از مردی که در آن حوالی ایستاده بود خواستم تا تأیید کند که واقعا در خیابان الستار هستم یا نه.
او پاسخ داد: بله.
گفتم: عجیب است. “من آن را نشناختم.”
او گفت: «من هم نشناختم، با اینکه اهل همینجا هستم.»
هر دو دعا کردیم که خدا از ظالمان انتقام بگیرد.
خاطرات دردناک
به گوشه شمال غربی خان یونس رفتم، جایی که آپارتمان من در آن قرار داشت.
خرید آپارتمان هفت سال پیش – البته با پرداخت اقساطی – برای من تحقق یک رویا بود. قبل از آن، نه سال را به اجارهنشینی و اسباب کشی گذرانده بودم.
من آپارتمانم را خیلی دوست داشتم زیرا در یک منطقه آرام و پر از پارک ها قرار داشت.
فرزندان من همه در این آپارتمان بزرگ شدند. از جمله پسر بزرگم عبدالله که در این جنگ توسط اسرائیل کشته شد.
آخرین باری که از آپارتمانم دیدن کردم، تمام لباسها و وسایل عبدالله را جمع کردم. آنها را در گوشه ای گذاشتم و گفتم اینها هم یادگارهای عبدالله برا بعد از جنگ.
سپس ارتش اسرائیل به منطقه حَمَد – جایی که آپارتمان من در آن قرار داشت – حمله کرد و ده ها برج مسکونی را ویران کرد و خانه من هم در بینشان بود.
ماه مارس بود که این خبر وحشتناک را شنیدم ولی به حمد و سراغ خانهام نرفتم.
سعی میکردم از مواجهه با شوک دیدن رویایم و خاطرات فرزندم که حالا به آوار تبدیل شده بود فرار کنم.
ولی در نهایت جرات پیدا کردم که بروم و خانهام را ببینم.
در ساختمانی که من زندگی می کردم ۲۲ آپارتمان وجود داشت. رویاهای ۲۲ خانواده اکنون نابود شده است.
سعی کردم از میان آوار نگاه کنم. اما من هیچ یک از وسایلمان را – به جز دوچرخه عبدالله – پیدا نکردم که آن هم زیر لایههای آوار شکسته وله شده بود.
این آپارتمان آخرین امیدی بود که خانواده بزرگ من – پدرم، چهار برادرم و خانوادههایشان – بتوانند جایی برای زندگی داشته باشند.
در ۲۴ اکتبر گذشته، اسرائیل خانه خانواده من در رفح را با هواپیماهای جنگی آمریکایی بمباران کرد.
شش نفر از اعضای خانواده من از جمله پسرم عبدالله کشته شدند. دیگران از جمله من و بقیه فرزندانم مجروح شدیم.
خانه پدری من چهار آپارتمان داشت. حالا پدرم و برادرانم ناگهان بی خانمان شدند.
به پدرم گفتم: « تا زمان بازسازی غزه می توانید در آپارتمان ما زندگی کنید.»
این امید به این معنی بود که احساس می کردیم هنوز چیزی در زندگی ما وجود دارد. این امید در روز اول ماه مبارک رمضان خاموش شد که خبر تخریب آپارتمان را گرفتیم.
کلمات را گم کردم
وقتی این خبر را شنیدم کلمات را گم کردم.
پس سکوت کردم.
پدرم ساکت ماند.
همه ساکت ماندند.
اسرائیل به دنیا می گوید که با حماس می جنگد و تا زمانی که حماس از بین نرود دست از جنگ برنمی دارد. اما بررسی سریع آمار منتشر شده توسط هر گروه معتبر حقوق بشری نشان می دهد که چگونه تبلیغات اسرائیل بر اساس دروغ است.
کاری که اسرائیل از ابتدای این جنگ انجام داد، نابودی سیستماتیک غزه است. اسرائیل غزه را به مکانی غیرقابل سکونت تبدیل و ساکنان آن را مجبور به ترک آن کرد.
بیشتر قربانیان زن و کودک هستند نه نیروی مسلح.
اسرائیل تمام دانشگاه ها، اکثر بیمارستان ها و زمین های کشاورزی را که منبع تامین غذای مردم بود، ویران کرده است. مساجد را ویران کرده، جاده ها را با بولدوزرتخریب کرده، از وصل مجدد برق جلوگیری کرده و حتی صدها مکان باستانی را که برخی از آنها هزاران سال قدمت داشتند را ویران کرده است.
بیش از ۱.۵ میلیون نفر را مجبور به ترک خانههای خود کرده است و تا الان به آنها اجازه بازگشت به خانههای ویرانشان را نداده است.
هدف واقعی این نسل کشی پایان دادن به حضور فلسطینی ها در نوار غزه است.
پس از دیدن خرابههای خان یونس و ویرانه های آپارتمانم به رفح برگشتم.
رفح با خان یونس فرق دارد. در حالی که خان یونس از مردم خالی شده و اکنون مانند یک قبرستان ساکت است، رفح شلوغ و پر سر و صدا است.
اما این دو تصویر واقعیت یکسانی را نشان می دهند.
ازدحام در رفح – شهر کوچکی که از زمان شروع جنگ جمعیت آن پنج برابر شده است – ناشی از اجبار مردم به ترک خانههایشان توسط اسرائیل است.
رفح شهری فقیر است که فاقد خدمات لازم حتی برای ساکنانش است ؛ جمعیتی کمتر از ۳۰۰ هزار نفر قبل از شروع جنگ آنجا زندگی میکردند. پس چگونه می تواند با جمعیتی ۵ برابر شده است کنار بیاید؟
تنها چهار درمانگاه در شهر است، اگرچه مردم آنها را “بیمارستان” می نامند.
مسکن وجود ندارد، بنابراین مردم در خیابان ها و در ساحل می خوابند.
مردم از کمبود همه چیز رنج می برند: غذا، پول یا سرپناه. و سپس مرگ و ترس به همه اینها اضافه می شود.
اسرائیل علیرغم ادعای اینکه رفح مکانی امن است، حملات هوایی مداوم خود را از رفح دریغ نکرده است!
هیچ جا از حملات هوایی مستثنی نشده است.
نه ساختمان های مسکونی
نه مساجد
نه حتی پناهگاهها و چادرهای آوارگان.
دولتهای جهان به اسرائیل هشدار دادهاند که نباید حمله بزرگی علیه رفح انجام دهد.
اما اسرائیل از تهدید به چنین حملهای به عنوان عاملی برای حواس پرتی استفاده می کند. چیزی برای جلب توجه جهان در حالی که اسرائیل به قتل عام ادامه می دهد.
اسرائیل هر روز خانههای بیشتری، زیرساختهای بیشتر و زمینهای کشاورزی بیشتری را در تمام بخشهای نوار ویران میکند.
اسرائیل غزه را به مناطق مختلف تقسیم می کند. چنین تلاش هایی آشکارا با هدف پایان دادن به وحدت جغرافیایی غزه است.
این کار بازسازی غزه را در صورت پایان جنگ پیچیده خواهد کرد.
مسلم است که تهاجم زمینی به رفح فاجعه جدیدی به سلسله بلایایی که اسرائیل بر سر فلسطینی ها آورده است می افزاید. اما ما همچنین میخواهیم جهان بفهمد که وضعیت کنونی غزه کاملاً وخیم است و اسرائیل هر روز ما را میکشد.
حتی اگر مشخص شود که اسرائیل از موضوع رفح به عنوان یک شیرین کاری روابط عمومی استفاده کرده است – برای منحرف کردن جهان از هدف خود برای ایجاد واقعیت جدیدی که غزه به مکانی غیرقابل سکونت تبدیل شده است – این بدان معنا نیست که همه چیز خوب است.
یک جمعیت کامل از سرزمین خود کنده می شود و نابود می شود. ترسناک است که جهان تقریباً هفت ماه است که شاهد این جنایت – با کمک فناوری مدرن – است.